خورشید از زخم سینه ات طلوع کرد

27 دي ماه سال 1334 روزي است كه مقارن شده بود با شهادت حضرت زهرا (س) و در چنين روزي، فرزندي پاك از سلاله زهراي اطهر به حكم دژخيمان وقت به شهادت رسيد و آن بزرگمرد، كسي نبود جز «سيد مجتبي نواب صفوي» اعلي الله مقامه الشريف!

آن شهيد پاك سيرت و سنت، در سال 1303 پا به عرصه حيات دنيايي نهاد و فضاي خانه حجت‌الاسلام سيد جواد ميرلوحي (پدر مرحوم نواب) را منور به نور سيادت موروث خود نمود.

سيد مجتبي ميرلوحي كه بعدها به نواب صفوي مشهور مي‌شود، در سايه تعليم پدر در عنفوان خردسالي به حفظ سوره‌هاي قرآن مي‌پردازد و با ترنم سور قرآني وارد مدرسه حكيم‌نظامي مي‌شود و آن مرحله را با هوشي شگفت به زودي به پايان مي‌برد و به مدرسه صنعتي آلماني‌ها وارد مي‌شود.

رضا پهلوي، جاهل قلدرنما، كه به تازگي از طرف دولت استعمارگر و خبيث پرور انگليس، به قدرت رسيده از مخالفان سرسخت روحانيت است. حماقت و جهالت خود را با نام عرب‌ستيزي آغاز كرد و لذا تاريخ هجري قمري را حذف و شمسي را جايگزين نمود و مردان مجبور به سركردن كلاه پهلوي و زنان را به كشف حجاب وادار ساخت! در ادامه مدارس دختران و پسران را مختلط اعلام نمود و پسرها را موظف كرد در هنگام ورود به مدرسه از شلوار كوتاه استفاده كنند و دخترها نيمه عريان! و همه اينها با نام تمدن جديد صورت مي‌گرفت!

در چنين فضايي مرحوم سيدجواد ميرلوحي (پدر نواب صفوي) با وزير دادگستري وقت درگير مي‌شود و به سه سال حبس محكوم مي‌گردد كه در آخرين روزهاي دوران زندان دعوت حق را لبيك مي‌گويد!

سيد مجتبي ميرلوحي (نواب صفوي) كه شيفته علوم اسلامي است،به رغم مخالفت دايي خود همزمان با دروس مدرسه آلماني‌ها به دروس علوم اصيل حوزوي مي‌پردازد.

در 17 آذر سال 21 دانش‌آموزان را جمع كرده و براي آنان به سخنراني پرداخت و از آنان خواست تا به سوي مجلس رفته نسبت به تهاجم بيگانگان عليه فرهنگ و ديانت ايرانيان اعتراض كنند و درنهايت دانش‌آموزان به رهبري سيد‌مجتبي نواب صفوي دست به تظاهرات مي‌زنند و مدارس آلماني‌ها و دارالفنون و ايرانشهر به تعطيلي كشيده مي‌شود! و اين معنا چنان ادامه مي‌يابد كه دولت قوام سقوط مي‌كند.

سيد در خرداد سال 1321، به استخدام شركت نفت آبادان درمي‌آيد اما در بدو ورود مي‌بيند در سردر ورودي بعضي از قسمت‌هاي شركت نوشته است «ورود سگ و ايراني ممنوع!» و در ادامه مي‌بيند يك انگليسي، يك كارگر ايراني را بر اثر كتك زدن مجروح مي‌كند و... سيد فرياد كشيده و حكم قصاص را اعلام مي‌دارد و در پي اين اعتراض كارگران به خشم آمده و سالن انگليسي‌ها را با شعار سردر آن ويران مي‌كنند و... سيد شبانه به نجف مي‌رود.

علامه اميني خالق اثر بي‌نظير الغدير شيفته سيد مي‌شود و به تعليم سيد در سطوح عالي علوم حوزوي مي‌پردازد.

با اندوخته‌هاي والاي علوم حوزوي سيد به ايران مراجعت نموده و به تشكيل «فدائيان اسلام» اقدام مي‌كند؛ و علت نامگذاري را خواب خوش خود معرفي مي‌كند كه جدم امام‌حسين(ع) بر بازويم نوشت فدائيان اسلام!

... قرار است رضا پهلوي قلدر نما را كه حالا به درك رفته تشييع و دفن كنند؛ سيد مجتبي نواب صفوي بعد از درس آيت‌الله بروجردي براي طلاب منبر رفت و كاري كرد كه حكومت مجبور شد بدون تشييع و سراسيمه قلدر احمق را به گور بسپارد!

سيد بزرگوار كتابي به نام جامعه و حكومت اسلامي نوشت و در سال 1329 آن را منتشر كرد و در آن قدرت بي‌نظير احكام اسلامي براي اداره حكومت را ثابت كرد.

... و در تيرماه 1330 سيد به خاطر سخنراني در آمل و شكستن شيشه‌هاي مشروب فروشي شهر آمل به دستور مصدق به زندان مي‌افتد! زيرا مصدق به جهت مخالفتش با حكومت اسلامي به دنبال بهانه بود تا نواب را گرفتار كند.

مرحوم شهيد حجت‌الاسلام واحدي به مصدق تذكر داده و به او نامه مي‌نويسد ولي مصدق توجهي نمي‌كند و بالاخره با اصرار آيت‌الله خوانساري و صدر نواب آزاد مي‌شود.

... در يازدهم شهريور سال 1332 كه مصادف با شب معراج است جهت حضور در كنگره اسلامي به فلسطين مي‌رود و به زبان عربي سخنراني مي‌كند و همه را به اقامه نماز دعوت مي‌كند و همگان به سيد اقتدا مي‌كنند و بعد از نماز سيد فرياد مي‌زند آزادي اينجا شهادت مي‌خواهد!

و بعد بنا به دعوت اخوان المسلمين به مصر مي‌رود و در دانشگاه الازهر سخنراني مي‌كند و نطق سيد زلزله مي‌اندازد تا آنجا كه او را از مصر اخراج مي‌كنند ولي بر اثر تأثير ايشان در مردم دولت مجبور به عذرخواهي مي‌شود و وزير اوقاف از ايشان پذيرايي مي‌كند.

... شاه مفلوك كه خود را در برابر نواب ذليل‌تر از هميشه مي‌ديد براي او پيشنهاد فرستاد: سفير ايران در يك كشور اسلامي باش يا آرام باش و در يك نقطه خوش آب و هوا از من ماهانه قبول كن و يا يك حزب اسلامي با سرمايه من تشكيل بده كه فقط آموزش اسلامي بدهد نه چيز ديگر و يا توليت آستان مقدس رضوي باش و نواب فرمود: پول معاويه به خانه پسر فاطمه راه ندارد!

... و سيد وضو مي‌گيرد و آماده پرواز سبز خود مي‌شود و سيد مجتبي نواب صفوي در دادگاه فرياد مي‌زند دشمن سادات حرام زاده است و شمارش براي پرواز سبز در روز شهادت مادرش فاطمه آغاز مي‌شود و نواب و سه يار همراهش در سحرگاه 27 دي ماه 34 به شهادت مي‌رسند. سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا!